به بهانهء صدمین سالگرد تولد پابلو نرودا شاعر حماسه ها و عاشقانه ها
احمدشاه عبادي احمدشاه عبادي


امسال صدمين سالگرد تولد پابلو نرودا بزرگترين شاعر معاصر جهان در سراسر دنيا برگزار ميشود.اینروزها محافل بزرگ شعرخواني و مجالس فرهنگي و هنری و کنسرت های موسيقی بدين مناسبت تدوير شده است .در سانتياگو،مردم چيلی در جشن و پايکوبي های خياباني ياد نرودا را گرامي داشتند.
اين تجليل فرخنده از انساني که ديگر در ميان ما نيست،کسي که بخشي از انسانيت است و اعتقاد راسخ و باور کامل به آرمان های محرومان و زحمتکشان داشت،که با دريغ همين افکار و انديشه های انساني اش چون پاشنهء آشيلي برايش مبدل گردیده بود،با شکوهمندی خاصي صورت می پذیرد.
پابلو نرودا در سال 1904 عيسايی در شهر کوچکی پارال چيلی بدنيا آمد،پدرش کارمند راه آهن و مادرش آموزگار يکی از مکتب های آن ديار بوده است .
نرودا در شانزده سالگي به نوشتن و پديد آوردن مقاله ها و شعرهايش مي پردازد،کمي پسانتر با آفريدن " ترانه عيد" جايزه اول اتحاديه های محصلان چيلي را بدست میاورد و در همين زمان به سياست می گرايد و به پيشواز تظاهرات کارگران چيلی می شتابد تا شور و صميميتي را که نسبت به انسان دارد آشکار گرداند،خودش در اين باره مي گويد:(( من اهل چیلي هستم و سالهاست که با ناکاميها و مشکلات حيات ملي سرزمين خود آشنايي دارم و با اندوه و شادی مردم وطنم بوده ام از ميان آنها برخاسته ام و جزی از آنانم پيوسته احساس کرده ام که حرفه و وظيفه من است که آثار و شعرم در خدمت مردم قرار گيرد،تمام زنده گي من سرود خوانان در دفاع آنان گذشته است .))

نرودا سالهای زیاد به مقام های ويژه سياسي چون سکرتر،قنسول و سفير کشور چيلي در خارج ايفای وظيفه کرد که پربار ترينش در اسپانيا و فرانسه بود.او در اسپانيا فعالانه علیه ديکتاتور اسپانيا مبارزه نمود،در آنجا اشعارش دست بدست ميان مبارزان در سنگرها ميگشت،کارها و مبارزات او هم برای خودش و هم برای مبارزان و پناه گزينان اسپانيایی ارزش بسزايي داشت،نرودا در سفر متعددش چه در زماني که بطور رسمي نماينده دولت چيلی در سفارتخانه های کشورهای مختلف و چه در سالهای تبعيد از چيلی با چهره های برجسته قرن در ادبيات و سياست آشنا شد.او در کتاب خود به نام "خاطرات" از آشنایی با نهرو،چون لای،فیدل کاسترو و تقریباً با تمامی بزرگان ادبی دهه های 30 تا 70 قرن بيست ميلادی سخن می گويد.
نرودا در اسپانيا همراه گارسيا لورکا و رافايل آلبرني مجله ای به نام " اسپ سبز" را بنيادگذاشت که در آن اشعار خود و ديگر شاعران مبارز اسپانيايي را نشر ميکرد.او با جنبش مقاومت ضد فاشيستی اسپانيا پيوند عميق داشت ،کار و پرداخت هايش وسعت ميافت که سرنوشت مقدور و بيرحم به سراغ دوست گرامي اش لورکا شتافت و لورکا آن مرد دلير و نازنين،مرد شعر و سياست اسپانيا در يکی از خندق های غرناط به گلوله فاشيسم بسته شد.نرودا به سبب این حادثه"سرودی برای مبارزان مقتول"را سرود که اين سرود و دفاع وی از رزمندگان اسپانيا باعث گرديد که از وظيفه اش در اسپانيا برکنار گرديده و به پاريس رو آورد.او در پاريس نيز آرام نه نشست مجله ای را بنام "شاعران جهان از ملت اسپانيا دفاع می کنند"را پايه گذاری کرد و سرودهای را به تجليل از مبارزان به نشر سپرد که نمونهء از آنها چنين مي باشد:

و يک روز صبح همه چيز به نا گاه ميسوخت
و يک روز صبح شراره از زمين بيرون مي آمد
او انسانها را ميبلعيد
و اين آتش بود
باروت بود
خون بود
شغال های که شغال ميتوانست آنها را به عقب براند
سنگهای که خار خسک ميتوانست بگزد و تف کند
مارهايي که مار ها از آن ها نفرت داشتند
در برابر شما
خون اسپانيا را ديدم که بالا می آمد
تا شما را در موج غرور و کاردها
غرق کند
ژنرالهای خيانت
به خانهء مرده ام نگاه کنيد
اما از هر خانهء مرده
به جای گل،فلزی سوزان بيرون می آيد
اما از هر روزن اسپانيا
اسپانيا بيرون مي آيد
اما از هر کودک مرده،تفنگي با دو چشم بيرون مي آيد
اما از هر جنايتي گلوله های زاده مي شوند
که روزی محل قلب شما را
خواهند يافت
و شما از من خواهيد پرسيد:چرا شعرتان
با ما از رويا و برگها سخن نميراند؟
يا از آتشفشان های زادگاه تان؟

بياييد و خون را در کوچه ها ببينيد.

اشعار تغزلي نرودا مانند اشعار حماسي او از چنان قدرتی برخوردارند که مرز های جغرافيايي را شکسته و به آساني در دل مردم جهان می نشيند،اشعار او در باره عشق بسيار زيبا و از نظر غنای تصويری و ايجاز حيرت انگيز اند،اگر مجموعه کارهای نرودا را در نظر گيريم وی را می شود به جرأت شاعر عاشقانه هاناميد.موضع نرودا در سياست روشن بود،او عضو حزب کمونيست چيلی بود،پنهاني ميزيست و گاهي هم با کوله بار شعرهايش مخفيانه از مرز های چيلی ميگذشت . در سال 1970 داکتر سلوادور آلنده دوست وی بحيث رئيس جمهور چيلی انتخاب شد اما رژيم مترقي وی مورد توطئه های فراوان قرار گرفت . روز يازده سپتامبر 1973 کودتای پنوچت صورت گرفت و آلنده در مقاومت دليرانه کشته شد و اين آخرين ضربه ای بود که او را از پا در آورد.درست يازده روز بعد از این حادثه المناک در تاريخ 23 سپتامبر 1973 نرودا در گذشت .در سال 1971 ميلادی جايزه ادبي نوبل بوی اعطا گرديد.او در قطار شتابندگان به سوی نور و رهايي قرار داشت . مجموعه های شعر او به نام های " جزيره شگفت"،"خستگيهای حقير"،"ترانه عيد"،"بيست شعر عاشقانه و يک سرود"،"هوا را از من بگير و خنده ات را نه " و ... نام دارند. و اينهم دو شعر از او،از عاشقانه های او :


کوزه گر

تن ترا يکسر
رام و پر
برای من ساخته اند
دستم را که بر آن مي سرانم
در هرگوشه ای کبوتری می بينم
به جستجوی من
گوئی عشق من تن تو را از گل ساخته اند
برای دستان کوزه گر من
زانوانت سينه هات
کمرت
گم کرده ای دارند از من
از زمينی تشنه
که دست از آن بريده اند
از یک شکل
و ما با هميم
کامليم چون يک رودخانه
چون تک دانه ای شن .


کلمه های من

نواز شکرانه پرتو ميباريد
دير زماني صدف آفتابي اندام تو را دوست داشته ام
تا به آنجا که بيانگارم دارنده دنیايي ام
از کوه ها برای تو گلهای شاد مياورم
سنبل آبی فندق تاری
و سبد های وحشی بوسه
ميخواهم با تو آن کنم
که بهار ميکند با همه گیلاس بنان


منتشره شماره ششم سال دوم ماهنامه مشعل
November 17th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان